میلاد علی اکبر ع

جان عالم تصدق سرتان

به فدای شما و مادرتان

تو امیری امیر قلب منی

این منم من همیشه نوکرتان

میشود لایقم بدانی تا

برسم یک سحر به محضرتان

تا بخوانم زفرط عشق و جنون

نذرچشم علی اکبرتان

عیدی ام را دهید تا بروم

یک شب جمعه -پابرهنه-حرم

ماه در گردش خدا هستی

نوه ی شاه لافتی هستی

خلقا و منطقا شبیه رسول

المثنای مصطفی هستی

حیدری بار آمدی آقا

چقدر شکل مرتضی هستی

در مقام شما همین بس که

پسر شاه کربلا هستی

چقدر غیرتی و حساسی

رونوشت جناب عباسی

به شما ماه آسمان گفتند

باسخاوت و مهربان گفتند

ا’نا سائلکم یابن حسین

به تو اقای سائلان گفتند

به شما ای یگانه ی ارباب

بی نهایت و بی کران گفتند

ای جوان امام عاشورا

روزی من به دست تان گفتند

می سرایم برای چشمانت

این جوانی من به قربانت

آیت الله اکبری اکبر

اکبری یا پیمبری اکبر ؟

یا نه اصلا میان معرکه ها

اسدالله حیدری اکبر؟

میوه ی قلب حضرت لیلا

جان زهرای اطهری اکبر

یل اردوی نینوای حسین

شیرمردی دلاوری اکبر

یوسف هاشمی آل علی

از همه یوسفان سری اکبر

کوری چشم نسل "شاهین"ها

به عجب اسم محشری اکبر

آینه آینه رخت مهتاب

ای ولیعهد حضرت ارباب
آسمانی همیشه بالایی

همه ی زندگی لیلایی

هم عرب هم عجم هلاک تو

ای خداوندگار زیبایی

در نگاه تو میشود حس کرد

معنی عاشقی و شیدایی

پدرت قوم و خویش ماست آقا

سحری سمت ما نمی آیی؟
عاشقم از تبار سلمانم

نذر چشم تو روضه میخوانم

از غمت قامت پدر تاشد

دیده هامان شبیه دریا شد

هرکسی شد گدای خانه تان

تا قیام قیامت آقا شد

ای موذن نماز عاشورا

با اذان شما چه زیباشد

خوانده ام من که دوره ات کردند

پیکر پاکت اربا اربا شد

بر سر نعش پاره پاره ی تو

گریه های حسین تماشا شد

سرخوش از بوی عطر سیبم کن

یک سفر کربلا نصیبم کن

به بهانه روز جمعه  روز آقا امام زمان(عج)  

یکی بیاد نشون بده خیمه بی نشونه رو
یکی بیاد پیدا کنه غریب این زمونه رو
تنگه دلم، تنگه دلم زمونه صد رنگی داره
میون اهل زمونه غریبی دلتنگی داره
آی آدما ، آی آدما یاد غریب ثواب داره
زندگی بی حضور اون عذاب داره، عذاب داره
دل آتیش گرفته مو ذلیل این و اون نکن
عاشق چندین ساله تو عاشق این و اون نکن
دیگه صدایی نمیاد یه گوش خسته دلم
راه ها همه بسته شده به روی صفحه ی دلم
تازگی ها خیلی زیاد دلم بهونه میگیره
برات شده به این دلم سائل تو غربت میمیره
برس به داد دل من تو سینه ام غوغا شده
میون اهل زمونه سائل تو تنها شده
خونه دلم خونه دلم غریبی گشته حاصلم
یکه و تنها جمعه ها شده تو صحرا منزلم
ثانیه های بی کسی امون نمیده به کسی
خدا کنه تموم بشه این غربت و دلواپسی
طاقت ندارم آقا جون بی تو نفس کشیدنو
طعن همه شنیدنو روی تو رو ندیدنو
شبای جمعه تا به صبح صدای گریه هات میاد
دعای ندبه که میشه میگن صدای پات میاد
مسافر خسته ی من کی برمیگردی از سفر؟
من بلا گردونت میشم اگه میشه منم ببر
تلخی زهر انتظار به کام عاشق شیرینه
خدا کریمه سائلم یه روز آقاشو میبینه
قافیه های دل من تنگه برای شعر تو
ظرف دلم لبریزه از خاطره های مهر تو
یادش بخیر روزایی که بی تو نفس نمیزدم
سرم رو هی به میله تنگ قفس نمیزدم
قفس بدون قناری دیگه تماشا نداره
روزی که جام خالی بشه میگن که همتا نداره
آرزومه که عاقبت عاشق سربه راه بشم
فکر نمی کردم که یه روز رفیق نیمه راه بشم
عاشق که تنها میمونه حدیث غربت میخونه
اگه هزار سالم نیای یه انتظارت میمونه
حالا که یاری ندارم دیگه نگاری ندارم
خدا نکرده نگی که من با تو کاری ندارم
کار رسیده به جایی که مجنون خطابم میکنن
اگه نیایی به خدا همه جوابم میکنن
چهره زرد سائلت دیگه خریدار نداره
عاشق اگه عاشق باشه به این چیزا کار نداره
دلم گرفته به خدا از فتنه های زمونه
تسلی دلم اینه خوب و بدی ها میمونه
اینقدر میگردم تا یه روز پیدا کنم نشونی تو
نشون میدم به عاشقات چشمای آسمونی تو
شبایی که گُر میگرم یاد قدیما میکنم
تو قطره های پاک اشک عکسشو پیدا میکنم
یکی میگه تموم کنم درد دل شکسته رو
بغض گلوم وا میکنه این گره های بسته رو
وقتی که برگرده آقام دلها رو شیدا میکنه
آدمای گم شده رو میگرده پیدا میکنه
درسته حالا حرف دل دیگه خریدار نداره
ولی بازم داد می زنم آقا دیگه یار نداره
آقا میگن تو جمعه ها سرمیزنی به عاشقات
یعنی میشه اسم منم یه باز باشه توی دعات؟
آقا صدای خسته مو میشنوی که داد میزنه ؟
میگه امام عاشقا این حرفهای دل منه
اگه منو جواب کنی دردمو پس به کی بگم؟
مگه نگفتی تو بیای حل میشه درد و مشکلم ؟
توی نگاه آدما هیچ چیزی پیدا نمیشه
من نمیگم که دل من واسه تو تنگه همیشه
اما یه وقتا که یه کم به قلب من نگاه کنی
شاید یه چی پیدا بشه قلبمو به صفا کنی
الهی زود بیاد یه روز بگن پاشو که صبح شده
شبت دیگه سراومده پاشو اذونه صبح شده
آقا غریبی میدونم غریب این جدایی ها
مثل حسین (ع) فاطمه(س) اسر بی وفایی ها
آقا دلم تنگ برات چرا به خوابم نمیای ؟
آره بدم خوب میدونم نشه یه وقت منو نخوای
صفحه های دفتر ما پرشده از نوشته ها
همش یه جمله است که میگه «آقا کجایی پس؟ بیا»
(
سائل هروی)