يا حضرت اُمّ البنين(س)

 

گفتم ام البنين، دلم پا شد

گره هايي كه داشتم وا شد

مادر آب را صدا زدم و ...

خشكسالم شبيه دريا شد

سوره ي حمد نذر او كرديم

گم شده داشتيم و پيدا شد

با ادب بود و روي دامانش

تا گل نازدانه اي جا شد

...به مدينه نگفت مادر شد

گفت،‌ مولاي شهر بابا شد

با كنيزيّ خانواده ي عشق

در دو عالم عزيز زهرا شد

خادمي كرد تا كه عباسش

از ازل تا هميشه آقا شد

همه ي بچه هاش عيسايند

گرچه عباس او مسيحا شد

آن قَدَر خرج گريه شد افتاد

آن قَدَر خرج گريه شد تا شد

تا قيامت به احترام حسين

ذكر لبهاش واحسينا شد

گفت - گفتند روز عاشورا

در غروبي كه خيمه غوغا شد

بيت تقسيم آبروي حرم

مشك بي آب - سهم سقّا شد

كاش دست عمود نخلستان

سدّ راهش نمي شد امّا شد

گفت - گفتند بعد آني كه

عليِ اكبر ارباًاربا شد

قد سقّا شبيه قاسم شد

قدّ قاسم شبيه سقّا شد

گفت - گفتند بر سر نيزه

سر عبّاس من تماشا شد

بسته بودند اگر نمي افتاد

بسته بودند اگر به ني جا شد

خوب شد همره حسين نرفت

در مسيري كه سر به ني ها شد

خوب شد مجلس شراب نرفت

در همان جا كه جشن برپا شد

(علي اكبر لطيفيان)

رنگ پاییز

يا زهرا(س)

رنگ پائيز به ديوار ِ بهاري افتاد

بر در ِ خانه يِ خورشيد شراري افتاد


فاطمه ظرفيت كُلِّ ولايت را داشت

وقت افتادن او ايل و تباري افتاد


آنقَدَر ضربه يِ پا خورد به در تا كه شكست

آنقَدَر شاخه تكان خورد كه باري افتاد


تكيه بر در زدنش دردِسَرَش شد به خدا

او كنار در و در نيز كناري افتاد


بعدِ يك عمر مُراعاتِ كنيزانِ حرم

فضه ي خادمه آخر به چه كاري افتاد


خواست تا زود خودش را برساند به علي

سر ِ اين خواستن ِ خود دو سه باري افتاد


ناله اي زد كه ستون هاي حرم لرزيدند

بر رويِ مسجديان گرد و غباري افتاد


غيرتِ معجر ِ او دست علي را وا كرد

همه ديدند سقيفه به چه خاري افتاد


وقت برگشت به خانه همه جا خوني بود

چشم ياري به قد و قامتِ ياري افتاد


آنقَدَر فاطمه از دستِ علي بوسه گرفت

بعد از آن رفت و دگر گوشه كناري افتاد

(علي اكبر لطيفيان)

دعا

يا زهرا (س)
دعـا بس اسـت عـزیـزم بـرای همسایه
کمی دعـا به خودت کن به جـای همسایه


بـرای تک تکشان مغفـرت طلب کـردی
ولـی بـه روت درآمـد صـدای همسایه


ز گریـه های تو نـزد علی گلـه کردنـد
مرا کشـد بخـدا شکـوه هـا ی همسایه


امـام عصـرم و از فعلـشان خـبـر دارم
که گشت مرگ تـو زهـرا دعـای همسایه


تو روی خوب و خوشی بهرشان نشان دادی
به زندگـی تـو ندیـدی وفـای همسایه


تمـام روز و شبت را دعـایشـان کـردی
ولی چـرا شـده مزدت جفـای همسایه


بـرای بیعـت شیطـان حیـدرت بردنـد!
جلـو نیـامـده حتـی دوتـای همسایه


به روز حادثـه دیـدم حیـاط خانه ی من
ز کیـنـه پـر شـده از رد پـای همسایه


ز نقـل جـار و سپس دار تـو کنـد محسن
دعـا به خویـش پس از هـر دعای همسایه

ناله های زهرا

تو روضه ها می سوزیم     با نوحه های زهرا
ایشالا که بمیریم                همه برای زهرا
برای عصمت خدا جا داره که بمیریم
به یاد دود و شعله ها جا داره که بمیریم
سینه زَنا من و شما جا داره که بمیریم
ذکر فرشته ها همه یا فاطمه یا فاطمه
بگو چرا قدّت خمه یا فاطمه یا فاطمه

 با ناله های زهرا    چه محشری به پا بود
 
میون دود و آتیش       به فکر مرتضی بود
همش میگفت پسر عمو هستی من فدایت
به ناله یا علی میگفت با درد بی نهایت
با پهلوی شکسته شد فدایی ولایت
ای کشته راه ولا یا فاطمه یا فاطمه
سوخته برات همه دلا یا فاطمه یا فاطمه
 
پیام فاطمیه          همیشه جاودانه
باید که درس بگیرن    مردم هر زمانه
هجوم ظلم و فتنه ها خزون هر بهاره
شهادت امّ الحسین از بی کسی یاره
حمایت از راه علی خیلی هزینه داره
ایشالا که ثابت قدم باشیم به یاری ولی
کنیم همه حمایت از خمینی و سید علی
شاعر : امیر عباسی

امن یجیب

وای از این بازی که تو با صبر «حیدر» می‌کنی

چشم بر هم می‌نهد، چادر که بر سر می‌کنی

آه ای «اَمّن یُجیبِ» دختران بی پناه

«زینب»ت را پس چرا این گونه «مضطر» می‌کنی

با توام در! با تو تا دیوارها هم بشنوند

عشقِ «یاسین» است این یاسی که پرپر می‌کنی

قصه‌ی پهلوی تو بغض خدا را هم شکست

اشک او را شبنم آیات کوثر می‌کنی

بازوانی را که این شلاق‌ها بوسیده‌اند

جای لب‌های «محمد» بود، باور می‌کنی؟

با عبورت آخرین بار است از بوی بهشت

کوچه‌های شهر غمگین را معطر می‌کنی

بی حرم می‌مانی و از حسرت گلدسته‌هات

در مدینه خون به قلب هر کبوتر می‌کنی

نیمه‌شب مثل نسیم از کوچه‌ها رد می‌شوی

شاعران مست را بی‌تابِ مادر می‌کنی

مثل آنروزی که پیشاپیش مردم می‌رسی

با نگاهی این غزل را هم تو محشر می‌کنی