جزیره خضراء

دل ما و صفای بارانت، از دعای تو سبز و سیرابیم
من الماء کل شئ حی مه مدیون حضرت آبیم

از زلال تو روشنیم ای آب، دل به دریا که می‌زنیم ای آب
موج در موج شرح دلتنگی ست، لب هر جوی اگر که بی‌تابیم

 

دجله هر شب هزار و یک قصه از نیستان سامرا دارد
مثل ما که هزار و یک سال است زائر غصه‌های سردابیم

بی‌ تو یک روزِ خوش نبود و نرفت آبِ خوش از گلویمان پایین
یا سرابیم بی تو در پوچی یا که در خواب خویش مردابیم

کی بتابی تو یک شبِ بی ابر، بر شبستان حوض کوچک‌مان؟
و ببینیم باز هم با تو، غرقِ تسبیح موج و مهتابیم

گفته پیری که از بلندی کوه، جویبار دل تو جاری شد
ما که یک عمر رفت و در خوابیم  مگر این چند روز دریابیم


آمدی بغض کوچه‌ها وا شد، اشکها قطره قطره دریا شد
با شما هر جزیره خضراء شد، در بهارت چه سبز و شادابیم

او حرف آخر را می زند

او حرف آخر را می زند...
او حرف آخر را می زند . . .
35 سال است که ولی فقیه حرف آخر را می زند . . .
35 سال است رییس جمهور ها چه خوب و چه بد می آیند و می روند و این ولایت فقیه است که استوار و مستحکم است . . .
بعضی ها فکر نکنند که با آمدن یک رییس جمهور ( مجری قانون ، نه قانون گذار ) همه چیز قرار است تغییر کند . . .
ولی فقیه تمام کننده است . . . 

 ای حسرت جان و تنم
تنها دلیل بودنم
آه ای شهادت العجل
 چشم من و امر ولی
جان من و سید علی