آقا جان
یا صاحب الزمان اربعین اومده زینب بدون داداش به کربلا برگشته یا صاحب الزمان اهل بیت امام حسین باز به کربلا برگشتن . همان
جا که سیلی به صورت ها می زدند
همان جا که
گوشواره رابا گوش می کشیدند
همان جا که گلوی
علی اصغر را پاره پاره کردند
همان جا که آقا
ابی عبداله الحسین صورت به صورت جوانش علی اکر گذاشته بود
همان جا که ابا
عبدالله دستان بریده قمر بنی هاشم را می بویید و می بوسید .
آقا جون شما به
عموتان خیلی علاقه دارید این دلها همه کربلایی شدن و هوای حرم سقا را دارند
همان کربلا همان
علقمه که ابلفضل با دست بریده تیر به چشم خورده ، مشک پاره شده ، عمود بر سر
نازنینش خورده ، ناگهان با صورت به زمین افتاده ،
اربعین اومده و
دوباره داغ زینب تازه شد داغ بچه ها تازه شد
آقا جون مهدی
فاطمه ، زینب امانت دار کربلا بعد از مدت ها فراق به کربلا برگشته و با زبان بی
زبانی می گه داشم : همه بچه هاتو به سالم آورده ، هرکاری که گفتی انجام دادم هر
سفارشی که دادی اطاعت کردم اما داداش جان خواهرت زنب سراغ دختر کوچک سه سالتو ازم
نگیر دختر کوچیکت تو خرابه شام جا گذاشتم .