یا مهدی

ياس ها در کنار پنجره، گل داده اند و درختان آبستن شکوفه اند..

چقدر در راهروهاي دلواپسي و نگراني به انتظار بنشينم؟ چقدر؟

کي مي آيي تا ترکهاي دلم را در برابر تو شماره کنم!

سپيده که مي زند با خودم مي گويم: اکنون در چشم اندازم ظاهر مي شوي و با يک سبد شکوفه نور نگاهم را با بهار لبخندت، معطر مي کني..

به تو مي انديشم، چون تو در ذهن مني و جز تو هيچ کس نمي تواند جاي خالي ات را پر کند..

دروازه ی قلب من به روي تو باز است، چون تويي سنگ صبور من!

چرا نمي آيي؟ تا بسان کودکي به بالينت بنشينم و زار زار بگريم و بگويم از غمهايم..

جوابم را بده! آخر بگو چه وقت به ديدنم مي آيي؟ شب يا سپيده دم؟

به من بگو! از کدامين راه عبور مي کني؟ از کدامين شهر مي گذري؟ از کدام خيابان مي آيي؟

در کدام ساعت؟ در کدام دقيقه؟؟؟؟؟

هفته دفاع مقدس

هفته دفاع مقدس يادآور رشادت ها و جانفشاني هاي ملت رشيد و پرآوازه اي است كه در طول هشت سال نبرد نابرابر در برابر مستكبران و زورگويان جهان سرافرازانه و با عزت ايستادگي و مقاومت كرده و خالق حماسه اي جاودان و ماندگار بر صفحه تاريخ شدند.

            یادآور دلاورمردی ملتی است که با صلابت مثال زدنی خود در رویارویی با دنیای کفر ، دلیر مردانه از دین و حقانیت خود دفاع نمود.

يادآورايثار و مجاهدت خالصانه رزمندگان و ايثارگراني است كه در حساس ترين مقطع تاريخ و با قامتي بر بلنداي ابديت گام هاي استواري در راه ظلم ستيزي و حقيقت طلبي برداشتند.

اين پايداري مقدس كه برخاسته از روح وحدت و ايمان و اتكا به خداوند متعال بود ، در سايه هدايت هاي رهبر كبير انقلاب اسلامي ،‌ حضرت امام خميني (ره) شكل گرفت و باعث احياي اسلام ناب محمدی و تقویت جریان مقاومت در سطح جهان گردید .

ای ملیکه..

اي مليکه اي مهين بانوي عشق
اي سراپا در وجودت بوي عشق
آمدم تا حُسن تو گويم به دل
شاه بيتي از غزل جويم به دل
حال خواهم بهر تو گويم سخن
تا طراوت آورم بر اين چمن
بلبلم کن تا نواخوانت شوم
دعبلم کن تا ثناخوانت شوم
برده اي دل ني ز قلب بي نوا
ني ز اهل عقل و عرفان و سخا
آمده جبريل نزدت دست بوس
گشته اي حاکم به قلب شاه طوس
کيستي بانو؟رحيمت گفته اند
با من از دست کريمت گفته اند
بر عطوفت سرفرازي مي کني
بر دل ما چاره سازي مي کني
در کلامت تيغ حيدر شد نهان
اي اميد ما به روز امتحان
مادري يا دخت ختم الانبيا؟
يا که هستي زينت شير خدا؟
شبه زهرا(س)! شور زهرا(س) در سرت
نهر کوثر جرعه اي از ساغرت
امهات اربعه در کوي تو
دست حاجت آورندي سوي تو
اين حريمت نور دلها مي دهد
جاي جايش بوي زهرا(س)مي دهد
گر نهان شد قبر زهرا(س) از همه
اين حرم آرد شکوه فاطمه
در سرايت جود و نعمت ريخته
غربت و شور و صفا آميخته
قم که گفتند هست شهر پرقيام
شد حريم و بارگاه ده امام
اي اميد آخر هر حق سرشت
کن رضا را تو شفاعت در بهشت

بانو میلاد حضرت معصومه (ع)

نشسته ام بنویسم حرم، حرم، بانو
چه خوب شد که دوباره کبوترم، بانو
نشسته ام بنویسم مرا به فم ببری
دو هفته ای شده اصلا نمی­پرم، بانو
نشسته ام بنویسم مرا رها نکنی
که بی تو راه به جایی نمی­برم، بانو
مسیح نیز مریض مرا علاج نکرد
ولی به لطف تو امروز بهترم، بانو
امام زاده­ی موسی بن جعفری، خانم
غلام­زاده­ی موسی بن جعفرم، بانو
سلام بانوی خیرات، بانوی برکات
هزار بار بر این خیر مقدمت صلوات
به شرط آنکه فدایت شوند سر دادند
به شرط آنکه برایت شوند، پَر دادند
شفیعه­ی همه، مدیون چادرت هستیم
به لطف توست به ما سایه ای اگر دادند
تمام حاجت خود را نوشتم و بعدا
حساب کردم و دیدم که بیشتر دادند
قدم گذاشتی و یک نفس زدی و سپس
به علم حوزه­ی علمیه ها اثر دادند
چهار امام کمال تو را بیان کردند
چهار امام جلال تو را خبر دادند
چهار امام نوشتند احترام تو را
شکوه نام تو را ،جلوه ی مقام تو را
بلند عرش خدا هم ردیف شانه­ی تو
بهشت باغچه ای در حیاط خانه­ی تو
قدم به سمت مدینه زدم نفهمیدم
چطور شد که رسیدم به آستانه­ی تو
من و تو هر دو به دنبال یک هدف هستیم
تویی روانه­ی مشهد منم روانه­ی تو
حریمت آینه، ایوانت آینه، آری
چقدر آینه در آینه است خانه ی تو
شبیه فاطمه، همسایه آبرویش را
گرفت شب به شب از گریه­ی شبانه­ی تو
بخوان نماز شبت را که استفاده کنیم
و پخش کن رطبت را که استفاده کنیم
کریمه! سفره­ی نان را بدست تو دادند
همیشه روزی مان را بدست تو دادند
چگونه دل نگران قیامتم باشم
دل منِ نگران را بدست تو دادند
کلید قفل حرم را بدست ما دادند
کلید قفل جنان را بدست تو دادند
قلمروی تو خلاصه نمی­شود در قم
همه زمین و زمان را به دست تو دادند
نجات مردم قم دست "میرزای قمی" است
نجات هر دو جهان را بدست تو دادند
نگاه ما همه بر آفتاب محشر توست
دخیل ما همه بر رشته ی معجر توست
نکرده است کسی غیر حق تماشایت
ز بس که خالق تو آفریده بالایت
تو ازدواج نکردی به خاطر اینکه
نبود هیچ کسی هم طراز و همتایت
کنار جلوه­ی تو می­شود خدا را دید
تو کوه طوری و بابای توست موسایت
تمام مردم دنیا به پات می­میرند
فقط همینکه بگوید: فدات بابایت
تویی که این همه باشد عطای امروزت
خودت بگو که چقدر است عطای فردایت
یگانه دختر موسی بگیر دست مرا
شفیع جنت کبری بگیر دست مرا
تو آن همیشه کرم، من همیشه نوکر تو
مرا بزرگ نوشته است ذره پرور تو
کنیز بود اگر مادرت، کنیز تو بود
هزار حضرت مریم کنیز مادر تو
تو آنقدر عظمت داشتی که از مادر
فقط امام رضا می­شود برادر تو
و از میان پسرهای موسی حعفر
فقط امام رضا بود سایه­ی سر تو
.....
خدا کند که نگیرد به چوبِ ناقه سرت
خدا کند که نگیرد به سنگ معجر تو
خدا کند که اینجا پرت به در نخورد
شبیه مادر زینب، سرت به در نخورد
***علی اکبر لطیفیان***

 

جمعه ها

از روزها من جمعه ها را دوست دارم

این جمعه های آشنا را دوست دارم

هر صبح جمعه ندبه می خوانم برایت

از كودكی این لحظه ها را دوست دارم

تاریخ بَدوغیبتت را یاد داری؟

از آن زمان است من شما را دوست دارم

امروز و فردا می كنم شاید بیایی

حتی همین تردیدها را دوست دارم

شب های جمعه تا سحرگاهش كجایی؟

كرب وبلایی؛كربلا را دوست دارم

بین دعاهایی كه می خوانم برایت

«آقا بیا؛آقا بیا» را دوست دارم