حدیث

عید غدیر


کار من نیست که بنشینمُ املات کنم
شان تو نیست که در دفترم انشات کنم

عین توحید همین است که قبل از توبه
باید اول برسم با تو مناجات کنم

سالی یکبار من عاشق نشوم می میرم
سالی یکبار اجازه بده لیلات کنم

همه جا رفتمو دیدم که تو هستی همه جا
تو کجا نیستی ای ماه که پیدات کنم

پدر خاکی و ما بچه ی خاکی تو ایم
حق بده پس همه را خاک کف پات کنم

از تو ای پیر طریقت که سر راه منی
آنقدر معجزه دیدم که مسیحات کنم

از خدا خواسته ام هرچه که دارم بدهم
جای آن چشم بگیرم که تماشات کنم

تو همانی که خدا گفت : تو رب الارضی
سجده بر اشهد ان لایی الات کنم

مثل ما ماه پیمبر به خودت ماه بگو
اشهد ان علی ولی الله بگو

آینه هستمو آماده ی ایوان شدنم
آتشي هستم و لبريز گلستان شدنم

چند وقتی است به ایوان نجف سر نزدم
بی سبب نیست به جان تو پریشان شدنم

سفره ی نان جویی پهن کن ای شاه نجف
بيشتر از همه آماده ي مهمان شدنم

آنکه از کفر در آورد مرا مهر تو بود
همه اش زیر سر توست مسلمان شدنم

از چه امروز نیفتم به قدومت وقتی
ختم شد سجده ی دیروز به انسان شدنم

علی اللهی ما را به بزرگیت ببخش
پیش تو مستحق این همه حیران شدنم

ده ذی الحجه ي من هجده ذالحجه ي توست
هشت روز است که آماده قربان شدنم

جان به هرحال قرار است که قربان بشود
پس چه خوب است که قربانی جانان بشود

شان تو بود اگر این همه بالا رفتی
حق تو بود که بالاتر از اینجا رفتی

شانه ی سبز نبی باطنش عرش الله است
تو از این حیث روی عرش معلا رفتی

انبیاء نیز نرفتند چنین تا معراج
انبیاء نیز نرفتند تو اما رفتی

به یقین دست خدا دست پیمبر هم هست
پس تو با دست خودت این همه بالا رفتی

باید این راه به دست دگری حفظ شود
علت این بود که تا خیمه ي زهرا رفتی

تو ولي هستی و منجی ولایت زهراست
تو هدایت گری و نور هدایت زهراست

آی مردم بخدا نیست کسی بر تر از این
ازلی طینت اول تر و آخر تر از این

تا به حالا که ندیدند و بعد از این هم
اسد الله ترين حضرت حیدرتر از این

هیچ کس نیست گه عقد اخوت خواندن
بهر پیغمبر اسلام برادرتر از این

رفت ازشانه ی معراج نبی بالاتر
بخدا هیچ کجا نیست کسی سرتر از این

آن دو تا ذات در این مرحله یک ذات شدن
این پیمبر تر از آن، آن پیمبر تر از این

دست گرم پدر فاطمه در دست علی ست
بعد از این بار نبوت همه در دست علی ست

سروده ی علی اکبر لطیفیان

×××

جلوه‏ گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر

ریخت از خم ولایت مى به مینا در غدیر

رودها با یکدگر پیوست کم‏کم سیل شد
موج مى‏ زد سیل مردم مثل دریا در غدیر

هدیه جبریل بود الیوم اکملت لکم
وحى آمد در مبارک باد مولى در غدیر

با وجود فیض اتممت علیکم نعمتى
از نزول وحى غوغا بود غوغا در غدیر

بر سر دست نبى هر کس على را دید گفت
آفتاب و ماه زیبا بود زیبا در غدیر

بر لبش گل واژه من کنت مولا تا نشست
گلبن پاک ولایت شد شکوفا در غدیر

برکه خورشید در تاریخ نامى آشناست
شیعه جوشیده ‏ست از آن تاریخ آنجا در غدیر

گر چه در آن لحظه شیرین کسى باور نداشت
مى‏ توان انکار دریا کرد حتى در غدیر

باغبان وحى مى ‏دانست از روز نخست
عمر کوتاهى‏ست در لبخند گل ها در غدیر

دیده ‏ها در حسرت یک قطره از آن چشمه ماند
این زلال معرفت خشکید آیا در غدیر ؟

دل درون سینه‏ ها در تاب و تب بود اى دریغ
کس نمى‏ داند چه حالى داشت زهرا در غدیر

سروده ی محمد جواد غفورزاده( شفق )

×××

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند
حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند
حاجیانی که همگی منتظر حق بودند
در بر احمد مختار علی را دیدند
با نفس های علی باز خدا ساخت بهشت
چون که از برکت حیدر همه را بخشیدند
مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم
اختران را طرف عرش خدا پاشیدند
تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی
دست او را همه ی آینه ها بوسیدند
آسمان ها همگی خم شده و مثل زمین
روی خود را به کف پای علی ساییدند
زائرانی که ز اخلاص به او رو کردند
کوثر از دست خود فاطمه می نوشیدند

یا علی بود که از عرش خدا می بارید
نور مولا به سر ثانیه ها می بارید

عاشقان تو علی دل که به دریا بزنند
این محال است که در شیعِگی ات جا بزنند
بارها خواسته قلب بهشت این بوده
مثل ایوان تو در جنّت الاعلی بزنند
عده ای که رخ ایوان شما را دیدند
قید دیدار جنان حین تماشا بزنند
قصد کردند ملائک همه در عید غدیر
پرچم عشق تو را بر سر دلها بزنند
امر و دستور خدا بوده که باید عالم
بوسه بر خاک در حضرت مولا بزنند
کاش میشد بشوم فرش حریم تو علی
تا که زوّار تو بر فرق سرم پا بزنند
مردمانی که به دنبال خدا میگردند
باید آقا که در بیت شما را بزنند

از غدیر تو به معراج رسیدیم علی
کوثر از دست تو یک جرعه چشیدیم علی

تو رسیدی که سرآغاز امامت بشود
چشم تو معنی ایثار و رشادت بشود
هرکسی دیده تو را لحظه شمشیر زدن
تا ابد شیفته درس شهامت بشود
در مقام تو همین بس که در این راه دراز
حضرت فاطمه حامی ولایت بشود
عکس زهرا که به چشمان تو افتاد خدا
بین چشمان تو با فاطمه رؤیت بشود
مطمئنم که از این جمله خدا هم راضی ست
باید از نام تو هر ثانیه صحبت بشود
نوکری تو مدالی ست که زهرا داده
آنقدر نذر نمودم که عنایت بشود
همه حرف من این است شب عید غدیر
دیدن صحن نجف کاش که قسمت بشود

بخدا میرسد آنکس که تو را پیدا کرد
زین جهت بود خداوند تو را مولا کرد

من مریض توأم ای شاه شفا میخواهم
بی سرو پایم و آقا سر و پا میخواهم
من بیچاره چه دارم به تو تقدیم کنم
تازه امشب سفر کرب و بلا میخواهم
تا محرّم بشود چند شبی مانده هنوز
روزی نوکری از دست شما میخواهم
دامنت را دمی از دست من آقا نکشی
بهر شالم نخی از کنج عبا میخواهم
التماست بکنم میکنی آقا نظری
چادر سوخته فاطمه را میخواهم
یک دعا کن که دل نوکر تو قرص شود
کارم از کار گذشته ست دعا میخواهم

روزیم را شب عید است کمی اشک بده

راضی ام، اشک مرا هم زهمان مشک بده


گوش‌هـا بـاز کـه امروز هزاران خبر است

خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است

صـف ببندیـد کـه هنگـام نماز روح است
در گشایید که جبریل امین پشت در است
همگـی عیـد بگیریـد کـه عید آمده است
ایـن همـان عیـد خدای احد دادگر است

سـورۀ مائده خوانیـد کـه صـد مائـده نور
از خـدا در دل هــر آیـۀ آن مستتر است
هـر طـرف مـی‌نگرم قافلـه در قافلـه دل
هر دلی بال‌زنـان سوی علـی رهسپر است
این همان عید غدیر است که در خم غدیر
گوش‌هـا یکسـر بـر خطبـۀ پیغامبـر است

خطبۀ ختم رسل حکم خدا مدح علی است
خطبه‌ای که سندش مستند و معتبـر است
ایهـا النـاس هـر آنکـس کـه منـم مولایش
ایــن علـی او را تـا روز جــزا راهبــر است
این علی بعـد نبـی رهبر و مـولای شماست
این علی منجی یک خلق به موج خطر است

این علـی وجـه خـدا چشـم خدا گوش خدا
این علی دست خدا بازوی فتـح و ظفر است
من همـان شهــر علومــم همه باشید گواه
که علـی تـا ابدالدهـر بـر این شهر، در است
این امـام است امـام است امـام اسـت امـام
که امامت به وجودش همه‌جا مفتخر است

چشم، بی‌نور علی تا صف محشر کـور است
دین بی مهر علی پیکر بی‌دست و سر است
شرر نار همان بغض علی بـغض علـی است
مهـر او پیشِ روی آتـش دوزخ سپـر است
بــه تمـام بشـر اعـلام کنــد ختـم رسل
که علــی بـن ابیطالـب خیــرالبشر است

خصـم او را پسـر مـادر خـود باید خواند
غیر از این چاره نداریم که او بی‌پدر است
بی‌نمــازی اسـت اگـر بی‌علی آرید نماز
این نمازی که اجرش همه نار سقر است
مهر پروندۀ اعمـال شما مهـر علـی است
بی‌علی طاعت کونیـن زیان و ضرر است

گر دو صد کـوه طلا در ره معبـود دهید
بی تـولّای علـی جملـه هبا و هدر است
هرکه شد خصم علی خصم نبی خصم خداست

در حقیقـت ز زنــازاده زنازاده‌تــر است
دشمن آل محمّـد چـو بــه محشـر آید
آتش خشم خدا از نفسش شعله‌ور است

!به سر دوش رسول و به کف پای علی
بنویسیـد علـی بـت شکـن بی‌تبر است
بـی‌ولایش نفسـی گـر بزنــد جبـراییل
کمتر از مرغ زمین خوردۀ بی‌بال و پر است
جنـت از مهـر محبّـان علـی شاخـۀ گـل
دوزخ از بغض غلامان علی یک شـرر است

بــی تولّای علــی نیـست رسـالت کامـل
ثمــر بــاغ نبــوّت همه از این شجر است
نخل‌هــا جملــه گواهـند خــدا مـی‌داند
که علی تشنه، ولی تشنۀ اشک سحر است
سجده بی‌مهر علی سجده به بت باشد و بس
روزه بـا بغـض علـی نیــز گنـاه دگر است

جنّت و کوی علی هست چو یک قطعه زمین
کوثـر و مهر علی قصـۀ شیـر و شکـر است
صورت حق و علی صورت غیب است و شهود
طلعت احمد و او سـورۀ شمس و قمـر است
«میثم»این فخر تو را بس که از این مزرع عمر
نخـل سرسبـز تـو را بـار ولایـت ثمر است

غدیر