ای برادرم بیا آخرِ عمرِ زینبه
ذکرِ تو یه عمریه هر روز و شب روی لبه
هدیه‌های زینبت، موی سفید و چشمِ تار
بیا مهمونی داداش که هدیه‌هام مرتبه
داداش حسین ـ بیا بیا (4)
یوسف کرب و بلا یعقوب چشم به رات منم
یا حسین خوب می‌دونی یه عمری مبتلات منم
من چشام سو نداره، چون شده نذرِ گریه‌هات
تو خودت حرفی بزن خواهرِ با وفات منم
داداش حسین ـ بیا بیا (4)

پیرْهنِ عشق
ز حالِ زارِ زینب دلی خبر ندارد
به خیلِ دردِ و آهش دوا اثر ندارد
فتاده بینِ حجره میانِ خاکِ ماتم
به غیر پیرْهنِ عشق چیزی به بر ندارد
سیدتی یا زینب (4)
گهی به بوسه دارد به پیرُهن اشاره
گهی به اشکِ چشمی تر می‌کند ستاره
در بین گفتگویش گوید به آهِ رنجور
بر تو سلام حسینم ای ماهِ پاره پاره
سیدتی یا زینب (4)
نهاده سر به سجده به هر خطِ ثنایش
به نغمه‌های الحمد صدا کند خدایش
دو چشمِ انتظارش به راه حجره مانده
به مقدم برادر فتاده خود به پایش
سیدتی یا زینب (4)

کی می‌آیی؟
ای برادر ببین خونجگرم
بنگر چشمِ ترم
تو نبودی چه آمد به سرم
تو که رفتی شدم خسته ز غم
زار و پر بسته ز غم
به خدا بی تو خم شد کمرم
یاحسین‌جان بیا منتظرم ـ کی‌می‌آیی حسین‌جان به برم(2)
چه جفا کرد به ما دشمنِ دون
در همان عصرِ جنون
جسم تو دید دو چشمم پرِ خون
من اسیرِ رهِ ظلم و جفا
گریه‌هایم به خفا
عقده‌ام گشت دگر رو به فزون
یاحسین‌جان بیا منتظرم ـ کی‌می‌آیی حسین‌جان به برم(2)