چهل روزه ندیدمت ،نگو چرا جون بر لبم
شاید نمی شناسی منو ،به اون خدا من زینبم
اگه کمونیم ،تو بوده ای جوونیم ،رفتی که پیرم
رسمش نبود داداش جونم، تو بری و من بمونم ،بذار بمیرم
غریب و بی کفن حسین
ما رو غریب که دیده اند، به اشکمون خندیده اند
به پای نیزه سرت، پیش چشام رقصیده اند
بگو که ناموس خدا، مگه کوچه بازاریه
غمی که پشتمو شکست، غم اَمانت داریه
یاس تو چیده شد، چه جور بگم با دست خود، با آه و گریه
قبری کوچیک کندم براش، ریختم خاک و یوآش یوآش، روی رقیه
غریب مادر یاحسین
دردم که تازیانه و، رخ سرخ و کبود نبود
دردم اینه که جای من ،محله یهود نبود
اَمون زقلب تیره شون، اَمون ز چشم خیر شون
سرگرمیشون کتک زدن، یتیم کُشی بود سیره شون



 

اي حسين جان خواهر تو از سفر آمد
يوسف من عاقبت هجران به سر آمد
آمده‌ام از اسارت
تا كنم قبرت زيارت
يا حسين جانم ـ يا حسين جانم(3)
سوي مقتل كارواني خسته جان آيد
زينبِ محمل نشين قدِ كمان آيد
بال و پرهايم شكسته
خواهر از پا نشسته
يا حسين جانم ـ يا حسين جانم(3)
اي برادر جان به عهدِ خود وفا كردم
نوگلات را به همراه خود آوردم
از تو من شرمنده‌ هستم
نوگلي رفته ز دستم
يا حسين جانم ـ يا حسين جانم(3)
دوري از رويت حسينم قاتلم گشته
بعد تو سيلي تسلاّي دلم گشته
اي حسين جان خواهر من
زينب غم پرور من
يا حسين جانم ـ يا حسين جانم(3)



 

ساربان آهسته تر! این زمین کربلاست
کاروان را کن خبر، این زمین
کرب و بلاست
لاله ی پرپر کجاست؟ پیکر بی سر کجاست؟
وا حسینا، واحسینا

ناقه ها زاری کنید، خون دل جاری کنید
هم مرا یاری کنید، هم عزاداری کنید
مقتل یارم کجاست؟ قبر دلدارم کجاست؟
وا حسینا، واحسینا
ای زیارت گاه من، حنجر خونین تو
من خبر آورده ام از سر خونین تو
در دلم صد کربلاست، قصه ی طشت طلاست
وا حسینا، واحسینا
من در این صحرای خون، جسمِ بی سر دیده ام
از گلوی غرق خون با لبم گل چیده ام
در همین گودال خون، چهره کردم لاله گون
وا حسینا، واحسینا
سنگر تبلیغ من محملم گردیده بود
خود خبر داری چه ها با دلم گردیده بود
من قیامت کرده ام، استقامت کرده ام
وا حسینا، واحسینا
من خبر آورده ام از سه ساله کودکت
آن سه ساله کودکت، شد سفیر کوچکت
شد شبانه دخترت دفن مثل مادرت
وا حسینا، واحسینا
یا اخا من زینبم، مظهر صبر توام
قاصد خون تو و مظهر صبر توام
جان زهرا مادرت، کن قبول از خواهرت
وا حسینا، واحسینا