روضه‌امام‌جعفرصادق(ع)

       امشب شب شهادت امام‌جعفرصادق(ع) است امشب اين دلها را پَربدهيم كنار مزار بي شمع و چراغ امام ششم. امشب خودت را در مدينه ببين، شب كه شد همة شهر مدينه روشن است اما وقتي نگاه مي كني قبرستان بقيع تاريكه، يك شمع كنار قبر چهار امام مظلوم روشن نيست. انشاء الله دسته جمع در مدينه براي غربت ائمه بقيع اشك بريزيم از پشت ديوار بقيع عرض ادب كنيم.

منصوردوانيقي خيلي امام صادق(ع) را اذيت و آزار كرد. دستور داد وارد منزل امام شوند آقا را با هر حالتي كه هست به نزدش بيارند.

محمدبن ربيع خيلي سنگ دل بود آخر شب به منزل آقا اومد از بالای دیوار وارد خانه امام صادق(ع) شد. ((آي شيعه شما كجا ديدي نيمه شب به خانة كسي حمله كنند اگر كسي با كسي كاري داشته باشد با خودش ميگه اول در بزنم اهل خانه را با خبر كنم نكنه درون خانه زن و بچه ها خوابيده باشند. بچه ها مي ترسند)) آقا درون خانه در حال نماز و راز و نياز بود. ابن ربیع وقتی وارد منزل شد به امام صادق گفت بيا به نزد منصور رويم. امام صادق(ع) گفت صبر كن لباس بپوشم اجازه نداد گفت صبر کن غسل کنم مهیای مرگ باشم باز هم اجازه نداد.
ابن ربيع آقا را با یک پیراهن و سر و پاي بِرهنه، شبانه به سمت قصر منصور حركت داد. ابن ربیع خود سواره بود ولی پسر فاطمه(س) پياده بود يک وقت ديد ضعف بر آقا غلبه كرده عرق بر پيشاني آقا نشسته، اينجا بود رحمی به دلش افتاد آقا را سوار بر استر كرد. وقتي به نزد منصور رسيدند این نانجیب سه بار شمشير كشيد كه آقا را شهيد كند اما هر سه بار شمشير را در غلاف كرد گفت: آقا را با احترام برگردانيد. ربیع اومد سوال كرد منصور، چي شد از قتل آقا منصرف شد؟گفت هرسه بار جلوي چشمانم پيغمبر خدا تجلي ميكرد. منصور دوانیقی با هر ترفندی که بود امام جعفر صادق(ع) را با انگور زهرآلود مسموم کرد.


(این شعر به سبک:خدامادرم راکجامی برند...)


امشب امام هفتم تنها بگرید
منصور دون بخندد، زهرا بگرید
دردا که کشته منصور مولای ما را
فرزند زهرا و حجت خدا را
تابوت او به دوش اهل مدینه
زهرا زند از این غم بر سر و سینه
یارب من آرزوی مدینه دارم
شاید به خاک قبرش صورت گذارم


امام موسي كاظم (ع) بدن بابا را غسل دادند كفن كردند نمازخواند مردم‌ مدينه با احترام بـدن‌آقـا را تشيع كردند اين بدن نازنين را به خاك سپردند يا امام صادق بعد شهادت با بدن شما كاري نداشتند. اما «لايوم كيومك يا اباعبدالله» قربان آن بدني كه روي خاك گرم كربلا بوده اسبهاي تازه نعل شده روي بدن آقا تاختند بميرم براي امام سجاد(ع)فرمود: آی بني اسد يك قطعه بوريا بياريد، بدن ابا عبدالله درون بوريا گذاشتند.

مگر به كـربلا كفـن به غيـر بوريـا نبود      مگر حسين تشنه‌لب عزيز مصطفي نبود 

صلي الله عليك يا مظلوم حسين

 سینه زنی

مسوزان به زهر جفا سینه ام  

شده تازه غمهایِ دیرینه ام
من و زهر کینه، من و یک مدینه   
غریبم غریب، غریبم غریب»
غریبم غریب، غریبم غریب

عدو خانه ام را به آتش کشیدند  
بفهمیدم آندَم که مادر چه دید
«کنم یاد آن در، بسوزم چو مِجمر 
غمت شد نصیب، غمت شد نصیب»
 غریبم غریب، غریبم غریب

دلم از شراره شد آتشفشان 
رَوَم تاز مادر بیابم نشان
به ماتم نشستم، به یادت شکستم   
کجائی غریب، کجائی غریب»
 غریبم غریب، غریبم غریب