مهمان

اي فداي شكندِ زلفانت
جان ما عاشقان به قربانت
آمدي با نگاهِ شيرينت
شهد دادي به كامِ يارانت
كاش امشب به كربلا بوديم
تا نماييم بوسه بارانت
واي مولا هوايي‌ات دل شد
تا نشيند به زيرِ ايوانت
عيديش را به كامِ او ريزي
سرمه‌ي گوشه‌ ريزِ چشمانت
بغض داريم و ليك مي‌خنديم
اين تو و عقده‌هاي مهمانت
من كي‌ام تا مديحه‌ات خوانم
حيدر و فاطمه غزلخوانت

استعاره
صد هزاران ستاره در چشمت
صد جهان صد اشاره در چشمت
من خودم را جنون كه ناميدم
ديدمش صد هزاره در چشمت
گر كه امشب ببينمت محبوب
مي‌شوم سينه پاره در چشمت
لب فرو بسته نطقِ قرآني
آيه‌ي استخاره در چشمت
لحظه‌لحظه، نفس‌نفس، بشمار
تا ببيني شراره در چشمت
كاش بودم ميانِ خوبانت
حاصل استعاره در چشمت
لطف كن ديده را مگير از من
تا بمانم هماره در چشمت